طاهره صفار زاده
نوشته شده در تاریخ ۹۳/۰۵/۱۳ | مرتبط با : مشاهیر کرمان | 2,267 views

صفارزاده در ۲۷ آبان ۱۳۱۵ در سیرجان استان کرمان زاده شد. وی پس از کسب مدرک لیسانس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، برای ادامهٔ تحصیل به خارج از کشور رفت. در سال ۱۳۷۱ از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، عنوان استاد نمونه به وی اعطا شد و در سال ۱۳۸۰ پس از انتشار ترجمهٔ قرآن به انگلیسی و فارسی عنوان خادم‌القرآن را کسب کرد.

او در سال ۲۰۰۵، از سوی انجمن نویسندگان آفریقایی و آسیایی در مصر، به‌عنوان برترین زن مسلمان برگزیده شد.

«طاهره صفار زاده» از جمله شاعرانى است که دوره هاى متعدد شعرى را تجربه کرده است. شاید اگر نگاهى دقیق و موشکافانه به دوران شاعرى او داشته باشیم نه تنها دوره هاى متعدد را در طول زمان، بلکه در هر دهه نیز مى توان شناسایى کرد. اما آنچه سبب شد «طاهره صفار زاده» به ویژه پس از انقلاب مورد توجه قرار بگیرد پیوند او با انقلاب و همسویى شعر هاى او با روحیه مذهبى مردم در آن دوره بود.

در یک برداشت کلى مى توان شعر صفار زاده را به سه دوره تقسیم کرد. سه دوره که اگرچه گاهى نزدیکى هایى با همدیگر دارند اما از بنیاد و اساس تفاوت هاى چشمگیرى بین آنها وجود دارد. حتى گاهى این تفاوت ها چنان بارز است که احساس مى شود یا شاعر آنها با هم فرق مى کند.

دوره اول از ابتداى مطرح شدن او به عنوان شاعر- با کتاب رهگذر مهتاب در سال ۴۱- آغاز مى شود و تا قبل از انتشار کتاب «سفر پنجم» ادامه مى یابد.«صفار زاده» به مانند تمام شاعران هم نسل خود با وزن و قافیه و شعر کلاسیک کار خود را آغاز کرد و اندکى بعد هم مجذوب شعر نیمایى شد.در این زمان آنچه در شعر صفار زاده وجود دارد، تجربه هاى فردى و احساساتى جوانى است که هنوز به هیچ چیز به صورت جدى نگاه نمى کند.

در این زمان شعر صفار زاده نه تنها با دیگر هم نسلان خود تفاوت محسوسى ندارد، بلکه از فضاى اجتماعى و فرهنگى زمان خود نیز به شدت متاثر است. فضاهاى عاشقانه، احساس تباهى نسبت به محیط اطراف ، رنج هاى شاعرانه و… در این دوره حتى گاهى او را از شاعران زمان خود نیز متاثر مى بینیم. در برخى از شعر ها فروغ فرخزاد تاثیر جدى بر شعر او گذاشته و او با ذهن و زبانى شعر نوشته که فروغ آن را خلق کرده و از آن استفاده مى کرد. البته در این دوره هم از شعر او نشانه هایى از اعتراض به شرایط فرهنگى جامعه در آن زمان و یا ابراز احساسات عدالت جویانه به چشم مى خورد.

گذر «صفار زاده» از شعر نیمایى به شعر بى وزن یکى از بزرگ ترین پیشرفت هاى او محسوب مى شد و او در شعرى بى وزن بود که توانست به زبانى مستقل دست پیدا کند. زبانى ساده بدون آرایه هاى لفظى. این زبان بزرگ ترین کمک را به شعر «صفار زاده» کرد. او با استفاده از این زبان مى توانست آنچه را که در ذهن دارد به سادگى به شعر تبدیل کند.

زبان او سادگى و جسارت خاصى را داشت. شاعر با توسل به این زبان نه تنها توانست از تقید هاى وزن و آهنگ کلام رهایى یابد بلکه قالب درستى براى بیان اندیشه یافت. همین سادگى زبان براى او زمینه اى شد تا به راحتى بتواند شعر هاى بلندش را بنویسد. شعر هاى بلند براى «طاهره صفار زاده» مجالى بود تا بتواند در شعر به اندیشه دست یابد و بدون تاثیرپذیرى از دیگران مفاهیم خاص ذهنى اش را خلق کند. در این مرحله آرام آرام شعر او از کلام یک شاعر احساساتى فاصله مى گیرد و او فرصتى مى یابد که مفاهیم جدیدى را خلق کند.

برخى از این شعر ها بسیار درخشان است، به ویژه آنکه زبان مناسب با منطق شاعرانه به پیوستگى مناسبى رسیده و دقیقاً آنچه خلق شده شاعرانه است. شاید حتى بتوان گفت که برخى از این شعر ها نمونه هاى بسیار خوبى براى شعر بى وزن فارسى در دهه ۴۰ محسوب مى شوند.

ذهن «صفار زاده» در این نوع شعر ها، ذهنى پرسشگر و جست وجوگر است. او زمانى که به سراغ فرهنگ اروپایى یا آمریکایى و یا حتى فرهنگ هندى مى رود، داراى ذهنى کنجکاو است که سعى در جست وجوى مفاهیم دارد. او سعى دارد هر پدیده اى را به گونه اى دیگر ببیند و هر مولفه اى را به زبان شاعرانه توضیح دهد. در میان احساسات و بیان شاعرانه او نیز گاهى درمى یابیم که شاعر دچار سرگشتگى است، نمى تواند شکل واحدى را انتخاب کند و حتى نمى تواند از سوژه واحدى صحبت کند. براى همین شعر هاى بلند مى نویسد که بتواند دائماً تغییر مسیر داده و در یک شعر موضوعات متعددى را وارد کند.

آنچه در شعر او هنوز به چشم مى خورد روحیه روشنفکرى است که از فضاى روشنفکرى جهان در آن سال ها تاثیر مى پذیرد. شاعر با آنچه در ذهن او وارد شده و آنچه که مطالعه کرده و خوانده در یک کشمکش ذهنى به سر مى برد. نه مى توان گفت فضاى ذهنى غربى را کاملاً مى پذیرد و نه مى توان گفت طرح اندازى جدیدى بر اساس شخصیت و نگاه خود به جهان دارد. گویى راه گریزى براى او جود ندارد جز آنکه هر چه را دیده و یا تجربه کرده به زبان شعر بیان دارد.اینگونه شعر هاى «صفار زاده» تا پایان کتاب «طنین در ولتا» ادامه پیدا مى کند.

البته در این میان نباید ادامه تحصیل او در خارج از کشور را فراموش کرد چرا که برخورد او با جهان غرب و زندگى در آمریکا تاثیراتى را بر شعر او دارد که انکار ناپذیر است. شاعر در اینجا به پلى مبدل مى شود که آنچه در جهان بیرون از او وجود دارد را به شعر منتقل کند.بنابراین مثلثى شکل مى گیرد که یک ضلع آن شاعر است و ضلع دیگر جهان پیرامون او. ضلع سوم یعنى شعر کامل کننده این وضعیت است و جایى است که شاعر خودش را در پیوند با جهان خارج احساس مى کند.
«سفر پنجم» حلقه ارتباطى است بین دو تجربه متفاوت شعر. در کتاب «سفر پنجم»، «صفار زاده» آرام آرام شرایطى را در شعر تجربه مى کند که بتواند به یک شخصیت منسجم دست پیدا کند. شخصیتى که صرفاً مصرف کننده فکر نیست بلکه تولید کننده اندیشه است و اندیشه اى را استفاده مى کند که از رابطه او با شعر حاصل شده است.

او در «سفر پنجم» سعى مى کند مفاهیم را به سمت بومى شدن و سرزمینى شدن سوق دهد.در اینجا است که او به جاى آنکه از «مظاهر تمدن غربى» در شعر استفاده کند به سراغ مظاهر مذهبى _ دینى مى رود. در واقع چرخش او در همه زمینه ها است. هم اسطوره هاى ذهنى شاعر را در بر مى گیرد و هم دایره واژگانش را و در نهایت مفاهیمى که مى خواهد به آنها برسد اما همان طور که اشاره شد سفر پنجم صرفاً نقش یک حلقه ارتباطى را دارد.«صفارزاده» هر چه به مفاهیم ساده بومى نزدیک مى شود ناچار است ساختار و ساختمان شعر را به همان اندازه ساده کند چرا که مخاطبان او هم آرام آرام عوض مى شوند.

مرحله دوم شعر او اغلب افراد ساده جامعه مخاطب قرار مى گیرند. او مى خواهد حرف هایى بزند که دیگر از پیچیدگى خاصى برخوردار نیستند بلکه معنا و مفهوم ساده اى را مى رسانند.

«سفر سلمان» که کتاب با آن آغاز مى شود شعر ى است بلند که البته مختصات آن با شعر هاى بلند قبلى او متفاوت است. «سفر سلمان» شکلى روایى دارد .

در این مرحله جاى هر سطر و هر کلمه مشخص است و شاعر قصد دارد از کنار هم چیدن این پازل به یک مفهوم مشخص برسد. مفهوم مشخصى که از قبل در ذهن او وجود داشته است.

در «سفر پنجم» صفارزاده نشان مى دهد که تغییرات عمیق و وسیعى در آثار بعدى او به وجود خواهد آمد. تغییراتى که شعر را یکسر متفاوت از آثار گذشته مى کند.

«سفر پنجم» براى نخستین بار در سال (۵۶) منتشر شد. درآن سال هنوز تعداد نویسندگان و شاعرانى که بتوان گفت به ادبیات متعهد گرایش دارند چندان زیاد نبود. عده آنها بسیار کم و اغلب به صورت کاملاً فردگرا و جداى از هم کار مى کردند.

در این دوره «صفارزاده» زیربناى شعرى خود را به عنوان یک شاعر انقلابى _ اسلامى ساختارسازى کرد. از این جا به بعد او شعر انقلابى خود را آغاز کرد. این شعر ویژگى هاى خاص خود را داشت که با کل دوران شاعرى او کاملاً متفاوت بود. شعر در شرایط انقلابى دیگر نمى تواند از پیچیدگى برخوردار باشد .البته در این شعر هم شور و نشاط تازه اى وجود داشت و هم بى پروا و گستاخ. این ویژگى هایى که شعر انقلابى را مى سازد اغلب شعر را از ادبیات دور مى کند و به سمت یک اسلحه یا وسیله مبارزه مى برد. «صفارزاده» که در سفر پنجم آرام آرام راهى را تجربه مى کرد که از شعر گذشته فاصله بگیرد و سعى مى کرد شعرش محصول اندیشه و تفکر خود باشد این ژرف نگرى و تفکر در شعر را رها مى کند و تا حدودى هیجان زده مى نویسد.

از این جهت بیشتر مى توان شعر این سال هاى او را با اوایل دوران شاعرى او مقایسه کرد. شاید به همین دلیل احساسى بودن و هیجان زده شدن شعر است که برخى از اولین شعرهاى او نظیر «کودک قرن» به شعرهاى انقلابى او نزدیک مى شود همانندى بسیارى پیدا مى کند.

او از این طریق به موفقیت در عامه مردم مى رسد چرا که آنچه مردم مى توانند با آن ارتباط برقرار کنند فضاى شعرى است که حلقه هاى ارتباطى با شعر کلاسیک داشته باشد و صنایع لفظى نه تنها حلقه هاى ارتباط با شعر کلاسیک است بلکه همچون وزن، مردم به شکل علامت آن را همراه ضرورى شعر مى دانند.

مسئله در اینجا است که شرایط انقلابى به سرعت ایجاد مى شود و با سرعت بسیار زیادى زبان و ادبیت زبانى خاص خود را خلق مى کند. اما این زبان به بخش کوتاهى از تاریخ مربوط مى شود و با تغییر آن شرایط زبان هم به سرعت تغییر مى کند. در نتیجه ادبیات این دوران داراى تنهایى مى شود. در این میان شاعرانى که با فاصله گرفتن از زبان و کلمات ویژه انقلاب و پرداختن به مفاهیم انقلاب شعر مى سرایند طبیعتاً شعرشان کمتر دچار فراموشى مى شود.

دوره سوم شعر «صفارزاده» پس از شرایط هیجانى انقلاب شکل دیگری مى گیرد. زمانى که انقلاب پایان یافته و هیجان ها فروکش کرده است. شاعر مى تواند بیشتر به شعر خود فکر کند. فرصت بیشترى دارد که آن را ویرایش کند و از افتادن به دام فضاهاى کلاسیک پرهیز کند.
در دوره سوم مفاهیم دینى و اخلاقى را گزارش مى کند.اما این را هم باید اضافه کرد که بیان او با دوره پیش فرق چشمگیرى دارد او بسیارى از شعرها را با دقت و وسواس زیاد مى نویسد دیگر دچار هیجان و احساس نیست و از تکنیک هایى که قبلاً در شعر بهره مى گرفت دوباره استفاده مى کند.

صفارزاده در دوره سوم شاعرى خود به نوعى آرامش مى رسد نه بى قرارى هاى دوره اول را دارد و نه هیجانات و احساس گرایى دوره دوم را. او در این دوره بیش از هر چیز به خود این اجازه را مى دهد که منطقى باشد. با مسائل به گونه اى برخورد مى کند که آنها وجود دارند.

صفارزاده از جمله شاعرانى است که توانست در همان آغاز شاعرى به زبان خاص خود برسد. به وجود آمدن یک زبان که تحت تاثیر کسى نباشد کمک بسیارى به او کرد، تا بتواند شاعرى مستقل باقى بماند و به دنبال مسائل دیگرى در شعر باشد.

صفارزاده با تکیه بر زبان خود سه دوره شعرى را براساس جست وجوى مفاهیم سپرى کرد. شاید اگر او داراى زبان ویژه اى نبود و مشکل به دست آوردن زبان را داشت، این همه فرصت براى پرداختن به مفاهیم را نداشت.

وی پنجم مهرماه سال ۱۳۸۷ به‌علت ضایعه مغزی در بیمارستان ایرانمهر تهران بستری شد و مورد عمل جراح قرار گرفت، حدود ساعت ۹:۳۰ صبح روز ۴ آبان در همان بیمارستان در سن ۷۲درگذشت


نام شما *
ایمیل * (نمایش داده نمی شود)
سایت شما

copyright © 2021 , Kermaniec.IR